ماه دوم زندگي محيا جان
سلام عسلم
گل باغ زندگي من يواش يواش داري بزرگ مي شي الان دوماهه اي كوچولوي ريزه ميزه من برديمت دكتر آخه به خودت مي پيچيدي وسرخ ميشدي ونفخ مي كردي ودل درد داشتي وهمش گريه مي كردي آقاي دكتر مهربون چندتا شربت ودارو داد كه با خوردنش خيلي بهتر شدي شبا بيدار مي شدي وگريه مي كردي وروزا همش خواب خواب بودي اين ماه هم زود تموم شد با عكساش مرورخاطرات مي كنم
جوجوي من از بس با انگشتاي كوچولوت صورتتو زخمي مي كردي مجبور شديم دستكش دستت كنيم ببخش گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی