محـــياكوچولوي مامانمحـــياكوچولوي مامان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ღ❤عشــــق وزنــــــــدگي من محـــــــــــــيــاجــان❤ღ

محيا تو ده ماهگيش

سلام دختر قشنگم ماماني يه مدت نبودوكارداشت الان اومده با چندتا عكس از ده ماهگيت جبران كنه قربونت برم شما توخرداد ماه كه سومين ماه بهار هستش ده ماهه شدي گلم تو اين ماه يواش يواش بوي تابستون وگرميش داره مياد خرداد امسال گرمتره انگاري تابستون خيلي گرمترميشه واي واي تو خرداد شما بازي وشلوغي مي كردي  وهي غلط مي زدي هنوز خزيدن و4دست وپارفتن سخته برات آي آي تنبلي نكن بلا ديگه بزرگ شدي بايد 4دست وپا بري ديگه يواش يواش جوجه من راستي باهم رفته بوديم عروسي دختر دايي من اونجاهمش ناناي مي كردي ودست ميزدي قربونت برم اصلا مامانو اذيت نكردي خب بريم سراغ عكساي شما    ...
31 تير 1393

محيابالام درتولد

سلام گل من بازم مامان با يه وقفه كوچولودوباره با ماجراها وعكسهاي تازه اومد اينباررفتيم تولد تولد فاطمه كوچولودخترداييه بابا كه چندوقت پيش عكسشو با هم داشتيد فاطمه دو ماه ازشما بزرگتره و12خرداد93تولد يكسالگيش بود كه بابا كادو خريد ورفتيم تولد واونجا يه چند تا عكس يادگاري برا وقت بزرگترشدنتون گرفتيم تابعدن نگا كني ولذت ببري عسيسم اينم چندتا عكس ازقبل وبعد تولد اين كادويي كه بابا خريده بود از طرف محيا ي گلم برا فاطمه كوچولو آخي بالباساي مهموني چقدنازشدي فدات بشم   واي واي نازمن چقد خوشگل شدي ماشاا.... واما در تولد.... ...
2 تير 1393

محياوداستان جوانه زدن اولين مرواريدش

سلام گل باغ زندگي من ،مامان با يه پست فوري وشگفت انگيز اومده دخترگلم جونم برات بگه يه روز كه مثل هميشه داشتم با دستمال نم داردهن شمارو تميز مي كردم يكهو انگشتم يه شي تيز لمس كرد بله درست حدس زدي داشتي دندون در مي آوردي واي هورا              دخترم مبارك باشه كه داري بزرگ مي شي واز اين به بعد ديگه يواش يواش بايد آماده بشي كه قاقاهارو بجوي فدات بشم خب داستان دندون محيا: گفتم كه داشتم تميز مي كرم متوجه برامدگي شدم وتيزيرو لثه محيا به ماانم كه گفتم تاييد كرد كه بله داري دندون درمياري 12ارديبهشت ك...
16 خرداد 1393

محيا هفت ماهه شده هوراا

سلام عزيزدل مادر يواش يواش داره صداي پاي بهارميادسرماي هوافروكش كرده وهوا يكم گرمترشده عزيزم تازه رفتي تو هفت ماه ماشالله ديگه براخودت خانومي شديا حسابي شيطنت مي كني وروجك با خنده هات دل ماماني وبابايي رو مي بري توتختت همش ورجه وورجه مي كني جانكم وقتي پستونكت مي افته قيامت به پا مي كني هنوز خودت نمي توني برش داري وبذاري دهنت     وقتي تو تختت تنهاباشي گريه مي كني تهنايي رو دوس نداري        صداهاي قشنگ در مياري بابابابا مي گي وقتي صداميكني باباروبابا دلش مي ره برات يواش يواش مي خواي بشيني قندعسلم برا همين ميذارمت تو كالسكت تا يادبگيري كم كم خودت تهنا...
13 خرداد 1393

محيا كوچولو شش ماهه

يه سلام گرم تو زمستون سرد خانم خانوما روز به روز بزرگتر ميشيا ماشالله تو بهمن ماه 92تو شش ماهگي بودي محيا جان شما از 4.5 ماهگي به بعد ديگه شير مامانو نخوردي مامجبور شديم از شير خشك استفاده كنيم خيلي تلاش كرديم كه شير منو بخوري ولي نشد اكشال نداره عزيزم شمابازم عزيزمايي ازاين ماه غذاي كمكي رو شروع كرديم   كم كم از فرني وآب سوپ وحريره بادام به دستور پزشك ميدم بهت دلبندم.حريره رودوست نداري ولي فرني وسوپ رو با اشتهاميخوري دختركم زود زود بخورتابزرگ بشي در ضمن از اين ماه ديگه سوارروروئك شدي آفرين واي امسال زمستون خيلي خيلي سردبود برف ميومد وقتي برف مي آوردم مي ريختم كف دستت مي خنديدي وقتي آب مي شد ...
13 خرداد 1393
1