محيا هفت ماهه شده هوراا

سلام عزيزدل مادر

يواش يواش داره صداي پاي بهارميادسرماي هوافروكش كرده وهوا يكم گرمترشده عزيزم تازه رفتي تو هفت ماه

ماشالله ديگه براخودت خانومي شديا حسابي شيطنت مي كني وروجك با خنده هات دل ماماني وبابايي رو مي بري

توتختت همش ورجه وورجه مي كني جانكم

وقتي پستونكت مي افته قيامت به پا مي كني هنوز خودت نمي توني برش داري وبذاري دهنت   

وقتي تو تختت تنهاباشي گريه مي كني تهنايي رو دوس نداري    
 

صداهاي قشنگ در مياري بابابابا مي گي وقتي صداميكني باباروبابا دلش مي ره برات

يواش يواش مي خواي بشيني قندعسلم برا همين ميذارمت تو كالسكت تا يادبگيري كم كم خودت تهنايي بشيني

واي كوچولوي من وقتي ميخواي حريره بخوري همشو فوت مي كني وهمه جاتو كثيف مي كني وبعدش با صداي بلند مي خندي نمي دونم چرا به جاي اينكه از اين كارت عصباني بشم دلن گنج ميره كار خداس ديگه اصلا نمي تونم سرت دادبزنم دلم نمياد

تو كالسكه كه ميذارم جلوي تلويزيون وقتي اين تبليغ لوسي لوسي رو ميده ميخكوب تلويزيون ميشي وناناي مي كني الهي فدات بشم 

كم كم بوي عيد وسال نو مياد براعيد مي خوايم بريم قم اگه قسمت بشه اشالله

واي محيا كم كم داري غلط ميزني ولي هنوز نتونستي 4دست وپا بري وقتي رو شكم مي افتي وبعد كلي تلاش نمي توني بري جيغ مي زني وگريه ميكني

وقتي كه ميشيني دور وبرتو بالش بارون مي كنم بازي مي كني

وقتي خسته مسشي دادت به هواميرهبعدش ماماني ميادوآرومت مي كنه دلبندم

اين ماجراي ماست از وقتي هفت ماهه شدي

وقتي ميخوابي بايد تختتوتكون بديم تا به يه خواب شيرين بري

خواباي خوش ببيني گلم

ماماني راستي رفتيم دكتر سرلاك گندم وشير داداه خيلي دوست داري با علاقه مي خوري 

الهي قربونت برم كه اينقدنازوبانمك شدي   

 

پيشاپيش سال خوبي باشه براتون سال93

عكساي محيا