محيا كوچولو شش ماهه
يه سلام گرم تو زمستون سرد
خانم خانوما روز به روز بزرگتر ميشيا ماشالله تو بهمن ماه 92تو شش ماهگي بودي محيا جان شما از 4.5 ماهگي به بعد ديگه شير مامانو نخوردي مامجبور شديم از شير خشك استفاده كنيم خيلي
تلاش كرديم كه شير منو بخوري ولي نشد اكشال نداره عزيزم شمابازم عزيزمايي
ازاين ماه غذاي كمكي رو شروع كرديم
كم كم از فرني وآب سوپ وحريره بادام به دستور پزشك ميدم بهت دلبندم.حريره رودوست نداري ولي فرني وسوپ رو با اشتهاميخوري دختركم زود زود بخورتابزرگ بشي در ضمن از اين ماه ديگه سوارروروئك شديآفرين
واي امسال زمستون خيلي خيلي سردبود
برف ميومد وقتي برف مي آوردم مي ريختم كف دستت مي خنديدي وقتي آب مي شد اخم مي كردي قربونت برم
اين سال از آذرماه مونديم تو خونه وبيرون نرفتيم از بس سردبود هواهمش از پشت پنجره بيرون رو تماشا مي كرديم دماي هوا توشهرما امسال بي سابقه سردبود مادر21درجه زيرصفرمي شد
ماهم از ترس اينكه نكنه خداي نكرده سرمابخوري مونديم تو خونه گه گاهي ماماني ميومد پيشت ميموندومن بابابا ميرفتم بيرون كه يه هوايي عوض كنم.مادربزرگ وپدربزرگ هم برا ديدنت به ما سر ميزدند كوچولوي من
پايان بهمن ماه واكسن شش ماهگيتو زديم دو روز تب كردي قربونت برم موندواكنس يك سالگيت وواكسن 18ماهگيت ايشاله اونارم مي زنيم تاهميشه سالم وسلامت باشي قشنگم
يواش يواش صداي پاي بهار مياد اسفندكه بيادايشالله ميري تو هفت ماه به سلامتي. دعا مي كنم برف سرما زود تموم بشه كلي لباسهاي خوشگل تابستوني داري كه مي خوام تنت كنم دلبندم
تو شش ماهگيت غلط ميزدي با صداي بلند مي خندي وقتي باباصدات ميكنه هركجاباشي به طرف بابا ميچرخي الهي فدات شم ازوقتي شش ماهه شدي باباهمش باهات بازي مي كنه برات لالايي مي گه كه بخوابي شبها يكم بازي مي كني بعد مي خوابي ماماني همش كمبود خواب داره از بس شبا بلندميشه بهت شيرميده .ولي اكشال نداره شما سلامت باشي برام كافيه
يه چنتا ازعكساتو گذاشتم گلكم:
محيا وقتي حريره مي خوري اين شكلي ميشي آي آي آي همرو فوت مي كني اي بلا